سولدوزلو/خوش آمدید
قالب وبلاگ
سولدوزلو/خوش آمدید
گذشته چراغ راه آینده است از آن درس بگیریم 
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند www.linkaddurl.ir
www.linc.ir [Web] - width=12 height=12>
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آزادی اینجاست و آدرس ehsandana27.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





البته مداركي كه در اين مقاله به آنها اشاره خواهد شد همه آن اسناد و مداركي نيست كه در دست است براي جلوگيري از اينكه حوصله ي خواننده ي اين مقاله سر نرود بالاجبار بسياري از مطالب را حذف كرده وتنها مواردي را كه لازم وضروري است منعكس نموده ام.

قبل از شروع بايد در مورد چند نكته بحث كنم :

تحقيق در مورد علم باستان به دوصورت (بدون در نظر گرفتن زير شاخه هاي وعلوم موازي آن)انجام ميگيريد.

به عبارت بهتر دوگروه در اين علم فعاليت دارند كه اولين گروه باستان شناسان آماتور وديگري گروه باستان شناسان حرفه اي است. گروه آماتور با تكيه بر نظريه هاي گروه دوم وبا استفاده از سطح معلومات خود كه لزوماً آكادميك نيست اقدام به تحقيقات وكشفياتي بصورت محدود در مورد علوم تاريخي وباستاني ميكنند. در برخي كشورهاي توسعه يافته محدوديت هاي كمي براي تحقيق اين افراد وجود دارد چرا كه حاصل كاوش و تحقيقات اين افراد را خود دولت خريده يا به نحوي از آنها ميكند ودغدغه اي از لحاظ امنيت  مطالعاتي و تحقيقاتي براي اين گروه از باستانشناسان وجود ندارد ، بسياري از اكتشافات تاريخي توسط همين عده اتفاق  افتاده است،در منطقه ما نيزاشخاص زيادي به دنبال كشف واستخراج آثار باستاني هستند ولي از آنجا كه در ايران  راههاي  قانوني براي تحقيق وكاوش اين محققان يا اصلا وجود ندارد ويا آنقدر سخت ودست وپا گيرهستند كه عملاً عبور از آنها تقريباً غير ممكن است . افرادي كه واقعاً علاقمندانه قصد خدمات رساني وتحقيق به معناي واقعي را دارند در بن بست هاي قانوني گرفتار ميشوند و در مقابل سارقين ميراث فرهنگي علي رغم وجود قوانين مربوطه براي منع كاوش هاي غير قانوني  ، همچنان در حال فعاليتند...

 طبق اساسنامه ي سازمان ميراث فرهنگي،در هر شهرستان3نفر از كارمندان تعريف شده ي دولت و 4 نفر از افراد فعال در مورد تاريخ وميراث فرهنگي عضو تشكل ميراث فرهنگي شهرستان هستند بعبارت بهتر نمايندگان ميراث فرهنگي در شهرستان هستند و طي يك دوره مشخص تعيين وتعويض ميشوند.  كار آنها تحقيق وانتشارات مقالات مربوطه در مورد تعاريف سازمان و اكتشافات باستان شناسي است ولي با كمال تاسف اين انجمن در شهرستان نقده تقريباً در ركود بسر ميبرد وعملاً فعاليتي ندارند...

گروه دوم محققين حرفه اي باستان شناسي هستند كه كار وشغل وحرفه ي آنها تحقيق در مورد علم باستان شناسي است. كشف،استخراج ، اجرا ونظارت بر پروژه هاي عظيم باستان شناسي ودادن مقاله و  فرضيه هاي تاريخي ، حرفه ي  اصلي اين افراد است .اجرا ونظارت بر  تمامي پروژه هاي عظيم كاوشي در سرتاسر دنيا بر عهده اين باستان شناسان حرفه ايست...

راقم اين مقاله خود را از دسته اول حساب كرده وادعاي باستان شناس حرفه اي  بودن را رد ميكند وخود را صرفاً  در حد يك دانشجوي معماري قبول دارد ونه بيشتر، در ضمن رد مقاله ي حاضر را منوط به آوردن دلايل علمي از طرف منتقدان محترم ميدانم . مطالب اين مقاله خلاصه اي از اكتشافات آقاي رابرت هنري دايسون ،مري .ام.ويت وچند محقق ديگر است به جز چند مورد كه نظرات خود را به آنها افزوده ام كه در جاي مقتضي به آنها اشاره خواهم كرد.

ساخت وساز در محوطه ي تپه مركز نقده كه آقاي "اريك اشميت " از آن به عنوان "تپه نقده"ياد ميكند و در اصطلاح محلي بانام"قالاباشي"معروف است من را بر اين داشت تا در مورد اين تپه تحقيق كنم لذا در حين مطالعاتم به مواردي برخوردم كه لازم دانستم علاقمندان محترم نيز از آنها بهره مند شوند .

تحقيق در مورد تپه نقده بدون دانستن تاريخ باستاني منطقه در عين غير منطقي بودن بي فايده هم خواهد بود،براي دادن يك آدرس ابتدا نام كشور سپس استان وبعد شهرستان ولي آخر را بيان ميكنيم،  در شناخت يك تپه كوچك هم داشتن آدرس تاريخي وباستاني الزامي است.

براي رسيدن به آن آدرس سوالاتي وجود دارد كه بايد پاسخ داده شود ازجمله اينكه منطقه باستاني تپه در چه اقليمي ،جغراقيايي ودر جوار كدام فرهنگها ودر تعامل يا تقابل با كدام افكار وتمدنها قرار داشته ويا از كدامين دين ومسلك پيروي ميكرده و...

نخست  به موقعيت استقرار دشت سولدوز مي پردازيم ، دشت سولدوز در 9000سال قبل، جلگه اي مسطح و آبرفتي با كوههايي سرسبز  و دشتي پرآب بوده كه در آن زمان اين منطقه در تقاطع عبور مرور چند تمدن بزرگ قرار داشته است، تمدن اورارتو در شمال، تمدن مارليك در حاشيه غربي درياي خزر، سوريه وآشور در غرب وتمدن عيلام در جنوب.

يك دشت مسطح با فراواني نعمات وبخصوص سرسبزي وآب كافي و بخصوص قرار گرفتن در مسير ارتباطي چندين تمدن بزرگ اين دشت را به مركز تبادلات فرهنگي وتجاري دنياي باستان تبديل كرده بود، خارج از واقع نيست كه  باور كنيم ساكنان اين منطقه مهاجراني باشند كه براي يافتن مكاني مناسب هزاران سال قبل به اينجا  كوچيده وبا تاًصّي از فرهنگهاي همجوار وادغام در فرهنگ خود تمدني را بوجود آورده اند كه  امروزه به تمدن دشت سولدوز معروف است،تمدني كه عناصري مانند افسانه پردازي هاي "هوري" نظام سياسي  "آشوري" وزبان "اورارتويي" را در خود تركيب كرده بود. سولات لاينحلّي در مورد اينكه مردمان باستانِ دشت سولدوزچه كساني بوده اند وجود دارد كه با توجه به كشفيات و آثار بجا مانده در منطقه به مرور گره از آنها گشوده ميشود، نوع لباس وبخصوص فلزات،جواهرالات، اشياء زندگي و آهن آلات بكار رفته در ساخت سلاح ها ومقايسه ومطالعه ي آنها با كشفيات قبلي در جهان ومنطقه سرنخ هاي خوبي را براي پي بردن به اين پرسشها پيش روي محققين قرار ميدهد.

اشياء واثاثيه ي  مكشوفه از تپه حسنلو بيانگر كپي برداري صنعتگران اين منطقه از تمدن آشور است، كلاه خودهايي كه سربازان حسنلو از آن استفاده مي كرده اند دقيقاً همام كلاه خودهاي نوك تيزي است كه ارتش آشور از آن استفاده ميكرده وتنها تفاوت آن گوش پوش هاي  15 سانتي متري است كه به اين كلاه خودها توسط صنعتگران منطقه اضافه شده بود.

برخي نقاشي ها وكنده كاريهاي حسنلو كپي برداري ناشيانه اي از سبك آشوري است، اين شواهد همراه با برخي آثار ديگر اين سوال را مطرح ميكند كه چرا مردم حسنلو اينقدر فريفته ي آشوريان بوده اند، اين احتمال كه فرمانرواي مقتدر آشور "آشور نصيرپال دوم" وفرزندش از اين منطقه وتپه حسنلو ديدن كرده باشند وجود دارد، در كتيبه هاي آشوريان كه در زمان" آشور نصير پال دوم" با وسعت زياد در قلمرو امپراطوري آشوري نصب شده است از قساوتها وقدرت نمايي هاي اين پادشاهي خبر داده است اينكه پوست اسرا را زنده زنده ميكنده اند ، چشم ها را از حدقه در آورده وگوش وبيني اسرا را بريده يا آنها را اخراج ميكرده اند مگر كساني كه تسليم شده وخراجگذار حكومت پادشاهي آشور شوند، وشايد سولدوز يكي از اين خراجگذاران بوده است...

احتمالاً پس از تسليم مردم منطقه به آشوريان به  مرور صنعتگران منطقه با رفت وآمد بين دو دولت  از آثار آشو الهام گرفته و هنر آنها را در آثارهنري خود بكار برده اند. در كتيبه اي از "آشور نصير پال دوم " اشاره شده است كه 50هزار ميهمان خارجي براي اهدائيه پايتخت جديد  وي، نمرود، دعوت شده اند. در اين مراسم به دولتهاي منطقه زاگرس در غرب ايران از جمله "گيلزانو" – كه بصورت فرضي با دره ي سولدوز –اشنويه تطبيق ميشود- اشاره شده است.

اين احتمال كه مردم منطقه حسنلو تحت تاثير عظمت اين فرهنگ قرار گرفته واقدام به تقليد از آن افتاده باشند هم محتمل است.

ولي آيا اين تمدن تنها مختص ومجزا ودر يك نقطه ي خاص بوده است يا متشكل از چندين منطقه ي  حكومتي مجزا بوده است؟ با قبول اين نكته كه جام حسنلو در خود منطقه ساخته شده است مكان دقيق ساخت اين جام وچند شيئ كشف شده از تپه هنوز معلوم نيست واين احتمال را كه در جايي خارج از محوطه ولي در مرزهاي  همان تمدن حسنلو اين اشياء ساخته شده باشند وجود دارد بنا بر گفته ي آقاي"رابرت هنري  دايسون" متاسفانه بخاطر كاوش بسيار كم در منطقه آذربايجان اطلاعات كافي براي پاسخ دادن به بسياري از سوالات هنوز بدست نيامده است، تپه حاجي فيروز يا تپه نقده وچندين تپه ي تاريخي موجود در منطقه سولدوز شايد  يكي از اين حلقه هاي گم شده براي اين سوالات باشند!

كشف جام حسنلو با توجه به تفسير نقوش روي جام، اين مطلب را كه ساكنان حسنلو از آشوريان بوده اند را رد كرده است ومحققان را به اين نتيجه نزديك كرده است كه  "هوري" تمدني است كه بر مذهب وتفكرات ديني اين قوم اثر گذاشته بود ولي با توجه به تعاملاتي كه در اين منطقه بخاطر موقعيت قرار گرفتن در مسير چند تمدن بوجود آمده ، احتمالاً  باعث وام گيري فرهنگي وديني از ساير ملل توسط مردم دشت سولدوز شده است!

با توجه به افسانه هاي منقوش در جام حسنلو اين مطلب كه ساكنان اصلي حسنلو از هوري ها بوده اند بسيار جلوه ميكند ولي اين افسانه ها با غناي بيشتري در تمدن اورارتويي نيز وجود دارد زبان هوري از زبانهاي غير هند واروپايي وغير سامي است كه نخستين بار در دوره آكديها در قالب كتيبه ها واسامي مكانها ديده ميشود(حدود2400تا1300ق.م). برابر با تاييد متخصصان اين زبان متعلق به خانواده اي از زبانهاي قفقاز شمالي-شرقي است كه زبان باستاني اورارتويي وزبان كنوني گرجستان نيز از اعضاي همين خانواده است(دياكونوف واستاروستين،1986).

موضوع قابل توجه ديگر،اشاره به وجود ارتباط ميان زبان هوري وزبان اورارتويي است،يعني زبان واحد سياسي تحت عنوان اورارتو در هزاره اول ق.م. كه در حوالي درياچه وان در شرق تركيه واقع بود...

اما نكته اصلي در مورد حسنلو كه وجود دارد علت جنگ وچرايي آتش سوزي در ارك  ميباشد؟! چه كساني به اين دژ حمله كرده اند .قتل عام مردم محوطه بسيار وحشتناك بوده است، بنا بر نقل آقاي دايسون صحنه ي باقي مانده در محوطه  تمام افرادي را كه در كاوش حضور داشته و  اجساد را مشاهده كرده بودند را تحت تاثير قرار داده بود، در يكي از اتاقها عده اي يكجا با گرزي كه بر سرشان به عنوان "تير خلاص" وارد شده بود از پاي در آمده اند. تعداد زيادي از سلاح ها وقتي كشف شدند كه در انبارها باقي مانده بودند سوالي كه در اينجا مطرح ميشود اين است كه چرا ارتش حسنلو دخالت نكرده است يا اگر دخالت كرده است در كدامين منطقه درگير شده اند يا اگرعقب نشيني كر ده اند در كجا مستقر بوده اند؟

سفالهاي مكشوفه از تپه حسنلو از نوع خاكستري هستند سفالهاي خاكستري به سفالهاي تيره ي براق آن دوران گفته ميشود...

دقيقاً هم عصر با آن تپه كه داراي يك ارك حكومتي در مركز بود تپه ي ديگري در جنوب وجود داشته است كه از حيث استقرار دست كمي از حسنلو نداشته است ، قرار گرفتن تپه نقده در مركز يك دشت مسطح ووسيع آنرا به يك مكان ايده آل حكومتي تبديل ميكرده است، بر فراز كوه هاي بلند اطراف شهرستان نقده كه بايستيم به راحتي دو تپه ي نقده وحسنلو نمايان ميشود كه گويي دو دژ مرتبط هستند كه به يكديگر نگاه ميكنند !

پس از تصرف تپه حسنلو توسط اورارتوها در بلندي كوهي كه امروز قالالار (قالات گاه- قالات ماران) ناميده ميشود پاسگاهي احداث كردند كه از تپه نقده هم قابل مشاهده است واين مطلب كه اورارتوها مركز فرماندهي خود را در اين تپه نقده مستقر كرده باشند بعيد نيست زيرا به چند دژ از جمله پاسگاه "قالات گاه "تسلط كامل داشته اند،تعداد ديگري از اين پاسگاهها تا مرز عراق در فواصل مشخي وجود دارند كه بسته به موقعيت هر منطقه از نظر وسعت فرق داشته اند،قبل از پاسگاه قالات گاه ، چند بازرسي كوچك وجود داشته است ازجمله يكي از اين بازرسي ها در پيچ بالاي بازار قديمي روستاي چيانه(جمعه بازار قبلي) بوده است !

آيا پايگاه پشتيباني حسنلو تپه نقده بوده يا اين تپه يك مكان حكومتي ويا يكي از اقمار تمدن حسنلو بوده است؟

وجود چندين تپه نگهباني وپاسگاه در اطراف دو تپه بزرگ بيانگر اهميت اين دو تپه(نقده و حسنلو ) ميباشد ،نوع چينش پاسگاههاي اورارتويي نشان ميدهد كه اين تپه ها مانند حلقه اي در محاصره محافظتي بوده اند!

در كتاب  مجموعه مقالات  تمدنهاي دشت سولدوز  تاليف : رابرت هنري دايسون – اسكار مايت ماسكارلا –كايلر يانگ وچند باستان شناس معروف ديگر (در صفحه 161-162) آقاي اشتاين به كشف"سفالهاي داغدار عالي،هم قرمز وهم خاكستري"از تپه نقده (قالاباشي) اشاره ميكندو  ميگويد كه سبويي از جنس سفال خاكستري با دسته هايي در هيئت بز كوهي(اشتاين 1940ص 384) در موزه بريتانيا قرار دارد(ANE136184). دايسون ويانگ نيز به وجود سفال خاكستري در اين محوطه اشاره كرده اند.

 در تپه حسنلو هم سفال خاكستري وسفال شيار دار كشف شده است،قدمت اين نوع سفالها به بيش از 5000سال قبل بازميگردد.

(در مورد ظروف سفالي قرمز) : امروزه در ايران نوع خاصي از كوزه هاي آب قرمز رنگ در مناطق متعدد كشور تنها توسط خانوارهاي ترك زبان استفاده ميشود؛اما كوزه هاي آب نخودي يا نارنجي رنگ كه به طور متداول توسط بقيه اقوام ايراني استفاده ميشود وبين گروههاي زباني متعدد(فارسها، كردها ولرها) پراكنده شده است ونميتواند مشخصه هيچ يك از اين گروهها تلقي گردد.(رابرت هنري دايسون – مري . م. وايت- دژحسنلو- ص 199).

اشاره به اين نكته از اين جهت مهم است كه كشف يك ظرف درظاهر بي ارزش تاريخ يك منطقه را ميتواند به چالش بكشد وچه بسا كشفيات قبلي را تغيير دهد.

ظروفي كه قبل وبعد از انقلاب از اين منطقه(قالاباشي) در حين خاكبرداري براي احداث يا تعمير منازل اطراف تپه توسط اهالي پيدا شده است از نوع خاكستري وقرمز است كه دايسون واشتاين آن را در سال 1940و1957 كشف كرده اند ،  يكي از اين ظروف شبيه ظرفي است كه از تمدن مارليك و سيلك (sialk) كشف شده است ...

قبل از آنكه گروه دايسون دست با كاوش زند  كه هزينه ي آن را  دانشگاه پنسيلوانيا و موزه ي هنر متروپولتين نيويورك واداره كل باستان شناسي ايران در زمان رژيم قبل برعهده داشتند، اقدام به عكسبرداري هوايي از منطقه كردند، از جمله اين عكسها كه اينك در اختيار ما نيز هست عكسي است كه با هواپيما از ارتفاع1200متري با دوربين مجهز به اشعه مافوق ايكس ،بدون فيلتر وباسرعت100/1، در ساعت 14/8 بامداد، 25جولاي  1937 بر فرار تپه نقده"قالاباشي" گرفته شده است ووجود8برج در زير قشر زيرين تپه را نشان ميدهد.(برفراز شهرهاي ايران-اريك اشميت-ترجمه خ دكتر شيشه گر)

 طبق نظرآقاي علي صدرايي به نقل ازنوشته هاي  آقاي اشميت ، قلعه احتمالا به دوره ي ايلخاني متعلق است .

ولي قشر زيرين قلعه به دوره ي باستان وهمزمان با دوره IVB حسنلو ميباشد واكثر اشياء بدست آمده متعلق به اين دوره است كه قبلا به آن اشاره شد...

دشت باستاني سولدوز زير لايه اي از آبرفت قرار گرفته وپنهان شده است وهر از چند گاهي عده اي از روي اتفاق يا جستجو مقداري از اشياء ودر واقع تاريخ پنهان منطقه را كشف و نابود ميكنند و هيچ كدام از اين مكشوفات در اختيار محققين واقعي براي تحقيق قرار نميگيرد و همچنان حلقه هاي جواب براي ساختن زنجير پاسخ ها مفقود باقي مانده است...

به هر حال براي جمع بندي بايد چنين گفت كه در حدود 810تا 800ق.م. لشكر اورارتو از دره ي سولدوز عبور كرده است وپادشاهان اورارتو كتيبه هايي از خود بجا گذاشته اند كه مبيّن الحاق سياسي اين منطقه به قلمرو شاهنشاهي اورارتوست. از دير باز اعتقاد بر اين است كه استقرار دوره IIIBحسنلو در قرن هشتم تا هفتم ق.م. استقراري اورارتويي بوده است(دايسون-بازيابي حسنلو).

 از اين رو، برخي پيشنهاد كرده اند تهاجم اورارتو ها در اواخر قرن نهم ق.م. ممكن است عامل تخريب حسنلوIVBباشد،هرچند دوباره بايد اشاره كرد شناخت كاملي از فرهنگ مكاني اورارتوها  در دست نيست كه به اعتبار آن بتوان زره ها يا سلاح هاي مكشوفه از حسنلو را به اورارتوها يا مهاجمان نسبت داد(ماسكارلا).

نظر نويسنده اين مقاله  بر اين است كه حسنلو در ابتدا در اختيار وقيّوميّت دولت اورارتو بوده وشايد از نظر نژادي نيز اورارتويي بوده باشند ولي با قدرت گرفتن حكومت آشور و عقب نشيني اورارتو ها از منطقه، ساكنان ،خراج گذار آن دولت شده اند ،از آنجا كه افسانه هاي هوري ها بر تفكرات مذهبي اورارتوها تاثير گذاشته بود لذا به تبع آن اقوام دشت سولدوز، از قبل  متاثر از فرهنگ هوري بوده اند چرا كه طبق احتمالي قريب به يقين پايه هاي اوليه حسنلو را اورارتوهاي متاخر  بنا گذاشته اند .

با گذشت زمان وهمجواري با آشوريان، صنعت آشور را به عنوان صنعتي در خور توجه حساب كرده واز آن استفاده ميكرده اند و زماني كه اورارتوها بار ديگر با قدرت گيري به منطقه لشكر كشي كردند ، به خاطراينكه حسنلو از اورارتو جداشده و تابعيّت آشور را قبول كرده بود وشايد به علت وجود سربازان آشور درمنطقه لشكر اورارتو درصدد تسلط بر منطقه برآمده وبراي ناسپاسي حاكمان حسنلو وبنا بر روال جنگهاي باستان اقدام به كشتار وحشتناك در منطقه كرده و  آن را ضميميه ي امپراطوري اورارتوها مي نمايند. سپس دژي را بر روي ويرانه تپه حسنلو احداث ميكنند واين لشكر كشي مصادف است با ساخت پاسگاه "قالالار"(قالات گاه) ، ولي نوع رفتار لشكر فاتح با ساكنان تپه نقده مشخص نشده است چرا كه هنوز كاوشي صورت نگرفته است؟!

طبق برخي نقل ها از افراد سالخورده، در ساخت وساز اطراف تپه قالا باشي  قبل از انقلاب، سردابي كشف شده كه در آن بروي يك سنگ استخوانهاي يك مرد قوي هيكل ويك پسر خوابانده شده بود كه اين نوع تدفين در سرداب وبرروي سنگ در حسنلو ودر كل در منطقه ديده نشده است ، بافرض  و قبول اين نقل قول ، احتمالاً اقوامي كه  تپه نقده را ساخته اند يا آن را تصاحب كرده اند تپه نقده را هم تصرف و در آن اصلاحاتي را انجام داده اند. تارخ معلوم تپه نقده در آن زمان با دوره ي تخريب حسنلو بدست لشكر اورارتو هم زمان است واين فرضيه را كه اولين بار اورارتوها اين تپه را ساخته اند تقويت ميكند ولي هيچ فرضيه اي در مورد تاريخ  باستان تازماني كه آن منطقه تحت كاوش دقيق قرارنگيرد قابل اعتماد نيست ...

در بررسي جزئيات لشكر كشي هاي جغرافيايي آشوريان نو واورارتوهاي متاخر، مشاهده ميشود كه محوطه حسنلو به تفاريق در داخل سرزمينهاي باستاني ماننا،گيلزانو وآرماريلي گنجانده شده است ويا به عنوان محوطه " مِستا " از آن ياد شده است (بوهم،1964؛ريد،1979؛ لوين،4-1973؛ الويني ، 1984).

با توجه به مطالب فوق تپه ي نقده مكمل تحقيقات حسنلو است كه با كاوش آن احتمالا به سرنخ هايي براي پي بردن به سوالات ديگري در مورد منطقه دشت سولدوز مي توان دست يافت.

نكته ي جالبي در زير عكس هوايي (1937) مربوط به تپه نقده نوشته شده است به اين مضمون كه :"اين عكس فوق العاده اشعه ايكس خطوط فرعي يك حصار باستاني را با هشت برج مدور كه در زير سطح كنوني تپه مدفون است هويدا ميكند.تمهيد ديگري به جز عكس هوايي نميتواند چنين بنايي را بدون كاوش،معلوم كند..." (برفراز شهرهاي ايران-اريك اشميت-ترجمه خ دكتر شيشه گر)

اين مطلب قابل توجه تمام كساني است كه مدعي هستند چيزي از قلعه در حال حاضر ديده نميشود،يا كساني كه مدعي هستند قبلا تپه آشكار بوده كه بعدها به علت ريختن خاك مدفون شده است وهم اكنون قلعه  ي مشاهده شده در عكس ذكر شده از بين رفته است،در سال 1316 خورشيدي اين تپه از ديد آقاي اريك اشميت هم پنهان بوده است مانند چندين تپه باستاني ديگر موجود در منطقه كه فقط تلّي از خاك ديده ميشوند .

به هر حال اميد راقم اين مقاله بر اين است كه مقاله ي حاضر در عين اختصار توانسته باشد نكات مبهمي از تاريخ دشت سولدوز وبخصوص تپه باستاني"قالاباشي"را در اذهام مردم شريف شهرستان نقده ومنطقه سولدوز روشن كند،لازم به ذكر است بالطّّبع فرضيّات من جزو اسناد اين مقاله محسوب نميشود هرچند اين احتمال وجود دارد كه در آينده همگي يا بخشي از آننظرات به تاييد برسد ولي تاكيد اصلي من در وهله ي اول واولا تر استناد به سخنان ومدارك ارائه شده توسط اساتيدي كه در اين مقاله نامبرده شده اند و اشاره به اين اسناد كافي است كه وجود يك تمدن عظيم در زير محوطه ي فعلي تپه ي  نقده را قبول كرده وسعي در كاوش آن داشته باشيم  ...


نظرات شما عزیزان:

ارسلان از آذربایجان
ساعت19:12---11 آبان 1392
آفرین خیلی خوب بود

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ جمعه 10 آبان 1392برچسب:, ] [ 19:44 ] [ احسان دانا ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید دوستان عزیز احسان دانا هستم از سولدوز . لحظات خوشی را برایتان آرزومندم
آرشيو مطالب
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 5
بازدید کل : 1991
تعداد مطالب : 4
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1


  • فروشگاه اینترنتی
  • سیستان منت